سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسود را دوستی نیست . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----2429---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----0-----
ملا صــــــــــــــــــــــــــــــدرا

 

نویسنده: حسین
پنج شنبه 87/9/7 ساعت 11:26 عصر

در تالاری که درست بالای سر در مدرسه خان شیراز قرار دارد سیصد سال پیش ملاصدرای شیرازی تدریس می کرد و اکنون هم این تالار به نام این شخصیت بزرگ علمی نامگذاری شده است.

ملاصدرای شیرازی از اعقاب حاجی قوام الدین حسین شیرازی وزیر شاه شیخ ابواسحق اینجو است به همین جهت او را قوامی می گفتند.

سیصد سال پیش یعنی زمانی که دکارت راه جدیدی در علم پیش گرفت، نابغه شرق، ملاصدرا نظریه ای ابراز داشت که ضربت سهمگینی بر عقادی علمی زمان خود وارد آورد و اگر شرایط لازم وجودداشت می توانست حوزه های علمی ایران را در جهتی نوین سوق دهد.

ملاصدرا احساس کرد که نظریات ارسطو دست و پای حکمای اسلامی را بسته و آنان را از تفکر آزاد باز داشته از این رو با وضع نظریه جدید و انقلابی خود، علیه علم و فلسفه ای که هزار سال در عالم اسلام نضج و قوام گرفته بود قیام کرد و آراء ارسطو، فارابی و ابن سینا را باطل اعلام داشت.

ملاصدرا ابتدا فلسفه ارسطو، ابن سینا و فلسفه اشراق را کاملاً فرا گرفت. اساتیدش عبارت بودند از میرباقر و شیخ بهائی عاملی. آنگاه به یکی از دهات قم رفت و به ریاضت مشغول شد سپس به شیراز آمد و در تالار مدرسه خان به تدریس پرداخت و ضمناً به تألیف کتاب همت گماشت.

وی فلسفه مشاء و اشراق را ممزوج ساخت و در این راه شیوه مصنفین اخوان الصفا را پیمود.

ملاصدرا و دکارت در شرق و غرب راه نوینی را در پیش گرفتند ولی شیوه آنان کاملاً متفاوت بود. دکارت نسبت به همه چیز شک آورد و از وجود خویش شروع کرد تا توانست راهی برای درست به کار بردن عقل پیدا کند و دریچه ای به روی علم باز نماید.

ملاصدرا مردی عارف و روحانی بود. از این رو نمی توانست قیود معتقدات مذهبی را دور بریزد. مع الوصف به یک راز بزرگ طبیعت پی برد و دانست که جوهر عالم ماده همیشه در حرکت است.

تا زمان ملاصدرا، فلاسفه حرکت را به تمام عالم عمومیت نمی دادند و می پنداشتند که در پنج مقوله جوهر (عقل، نفس، هیولی، صورت، جسم) و پنج مقوله عرض (له، متی، فعل، انفعال، اضافه) حرکت راه نمی یابد و فقط در چهار مقوله عرض (کم، کیف، وضع، این) حرکت واقع می شود.

علت آن است که آنان حرکت را از دیدگاه مشهودات خویش تعریف می کردند. مثلاً می دیدند که اشیاء را می توان شمرد یا اندازه گرفت یا حرارت، اراده، شجاعت، سستی، سختی، نور و غیره منشأ حرکت هستند.

محمدبن ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، صدرالدین و صدرالمتألهین دارای تصنیفاتی است که فهرست آنها به شرح زیر است:

1. اسفار 2. شرح هدایه 3. حاشیه بر الهیات شفای شیخ الرئیس 4. شرح حکخه الاشراق شیخ شهاب الدین سهروردی 5. واردات قلبیه 6. رساله در حدوث عالم 7. مسائل قدسیه و قواعد ملکوتیه 8. رساله در تحقیق تشخص 9. رساله در تحقیق اتضاف مهیه بوجود 10. رساله در جواب مسائلی که از محقق طوسی سؤال شده و جوابی صادر نگشته 11. کتاب اسرار الایات 12. تفسیر سوره جمعه 13. تفسیر سوره الطارق 14. تفسیر سوره الواقعه 15. تفسیر آیه نور  16. تفسیر آیه الکرسی 17. کتاب حکمه عرشیه 18. کتاب مشاعر 19. رساله اکسیر العارفین فی معرفه الحق و اللیقین 20. رساله کسر اصنام جاهلیه 21. رساله اتحاد عاقل و معقول 22. کتاب شرح اصول کافی 23. عقل و جهل.

ملاصدرا هفت سفر پیاده به مکه رفت و در سفر هفتم به سال 1050 هجری قمری در بصره وفات یافت و همانجا مدفون گردید


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: حسین
پنج شنبه 87/9/7 ساعت 10:27 عصر

جوانى بهار تهذیب نفس 
جوانان ، جلوه الهى  
به تو و سایر جوآنها که طالب معرفت اند وصیت مى کنم که شما و همه موجودات جلوه اویند و ظهور وى اند. کوشش و مجاهد کنید تا بارقه اى از آن را بیابید و در آن محو شوید و از نیستى به هستى مطلق رسید.(6)
به جوانهایتان سفارش کنید؛ از قول من سلام به همه برسانید، سفارش کنید که شما جوآنها جُند خدا هستید؛ شما دست خدا هستید، شماها کارى بکنید که ایران سربلند باشد در دنیا؛ ما پیش خدا سربلند باشیم ؛ خود شما پیش خدا آبرومند باشید.(7)
جوآنها جدید العهد هستند به ملکوت عالم و نفوسشان پاک تر است و هر چه بالاتر روند، اگر مجاهده نکنند و تحت تربیت واقع نشوند، هر قدمى که به بالا بردارند و هر مقدارى که از سنشان بگذرد، بعیدتر مى شوند از ملکوت اعلا و اذهانشان کدورتش بیشتر مى شود و لهذا تربیت ها باید از اول باشد.
از همان کودکى تحت تربیت انسان قرار بگیرد و بعد هم در هر جا که هست یک مربى هایى باشد که تربیت کنند انسان را و تا آخر عمر هم انسان محتاج به این است که تربیت بشود.(8)
تحول معنوى جوانان 
این مسئله اى که آن اشخاصى که در صدد تهذیب هستند، در صدد تزکیه نفس هستند. پنجاه سال زحمت مى کشد، بعد از زحمت هاى فراوان پنجاه ساله به یک مقامى مى رسند و این جوآنها را خداى تبارک و تعالى آن طور در ظرف یک مدت بسیار کم ، متحول کرد به یک مقامى که آن هایى که پنجاه سال زحمت کشیده اند، نرسیده اند به این مقام ؛ نرسیده اند به آن جا که غیر از خدا اصلاً هیچى نخواهند، شهادت را این طور طالب باشند. این طور غیر شهادت را در برگیرند. این یک مسئله مهمى است . ما همیشه باید در نظر داشته باشیم که این مسئله ، مسئله عادى نیست .(9)
این تحولى که در جوان هاى ما، در انسانها، آنهایى که متعهد هستند پیدا شده است ؛ اهمیتش بیش تر از آن تحولى است که در مملکت پیدا شده است . این بود که با همت شما جوانان همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و کوچک ، این سد باطل را(سد شیطانى را) شکستید و شیطان ها را از حریم اسلام بیرون کردید.(10)
ملتى که جوانهاى او در جبهه ها، نماز شب مى خوانند و جهاد فى سبیل الله مى کند و این جهاد را براى خودش فخر مى داند و زندگى ننگین فرصت طلبى و راحت طلبى را به کنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر، با آن هواى گرم و با آن بى آبى و با آن شدت مى گذراند و پیش روى مى کند با کشتن من و امثال من کنار مى رود این ملت ؟ اشتباه دارید شما، شمایى که دارید دعوت مى کنید به ایستادن در مقابل مردم ، در مقابل این ملت ، مى خواهد کسى بایستد؟!
(11)
روح لطیف و ملکوتى جوان 
جوانان ننشینند که گَرد پیرى سر و روى آنان را سفید کند.(اما به پیرى رسیده ایم و به مصائب و مشکلات آن واقفیم ) شما تا جوان هستید مى توانید کارى انجام دهید، و تا نیرو و اراده جوانى دارید مى توانید هواهاى نفسانى ، دنیایى و خواسته هاى حیوانى را از خود دور سازید؛ ولى اگر در جوانى به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیرى کار از کار گذشته است . تا جوانید فکر کنید، (و) نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتى است و انگیزه هاى فساد در آن ضعیف مى باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوى تر و محکم تر مى گردد؛ تا جایى که کندن آن از دل ممکن نیست .
چنان که در روایت است : قلب انسان ابتدا مانند آینه ، صاف و نورانى است و هر گناهى که از انسان سر بزند، یک نقطه سیاه بر روى قلب فزونى مى باید؛ تا جایى که قلب را سیاه کرده ، ممکن است شب و روزى بدون معصیت پروردگار بر او نگذرد و به پیرى که رسید، مشکل است قلب خود را به صورت و حالت اول بازگرداند. شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلبهاى سیاه ، چشم ها، گوش ها، و زبان هاى آلوده به گناه از دنیا رفتید، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهى را که با کمال طهارت و پاکى به شما سپرده شده ، چگونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهید داشت ؟
این چشم و گوش که در اختیار شماست ؛ این دست و زبانى که تحت فرمان شماست ؛ این اعضا و جوارحى که با آن زیست مى کنید، همه امانات خداوند متعال مى باشد که با کمال پاکى و درستى به شما داده شده است ؛ اگر ابتلا به معاصى پیدا کرد آلوده مى گردد. خداى نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پیدا مى کند و آن گاه که بخواهید این امانات را مسترد دارید، ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانتدارى این گونه است ؟ ما این امانت را این طور در اختیار شما گذاشتیم ؟ قلبى که به شما دادیم چنین بود؟ چشمى که به شما سپردیم این گونه بود؟ دیگر اعضا و جوارحى که در اختیار شما قرار دادیم چنین آلوده و کثیف بود؟ در مقابل این سؤ الها چه جواب خواهید داد؟ خداى خود را با این خیانت ها که به امانت هاى او کردید چگونه ملاقات خواهید کرد؟(12)
استفاده از نشاط جوانى 
شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه آبادى روحى فداه فرمودند: که تا قواى جوانى و نشاط آن باقى است بهتر مى توان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقى و خوب تر مى توان وظایف انسانیه را انجام داد. مگذارید این قوا از دست برود و روزگار پیرى پیش آید که موفق شدن در آن حال مشکل است و بر فرض موفق شدن ، زحمت اصلاح خیلى زیاد است .(13)
جوانى فرصت طلایى 
انسان اگر در جوانى تهذیب کرد، خودش را شده است . اگر بگذارد تا به پیرمردى برسد، هم قواى خودش ضعیف مى شود و هم آن درختى که در دل انسان ، شیطانى کاشته است قوى مى شود و آن درخت قوى را نمى شود با یک اراده ضعیف انسان بکَند. این یکى از امورى است که من نگرانش ‍ هستم و آقایان هم باید نگران باشند.(14)
از حالا که جوان هستید و قواى جوانى محفوظ است ، جدیت کنید به این که هواى نفس را از خودتان خارج کنید. همه گرفتارى ها روى همین هواى نفس است .
(15)
تا جوان هستید مى توانید یک کارى انجام دهید، ریشه هاى فساد در قلب جوان ضعیف است . هر چه بزرگ شد، آن روایت را ملاحظه کرده اید، من سابقاً دیده ام که قلب انسان نقطه سفید است ، بعد که چیزى مى کند، گناه مى کند نقطه سیاهى پیدا مى شود که هر چه گناه زیاد بشود سیاهى اش ‍ سیاه تر مى شود. این جوان قلبش لطیف است ، ملکوتى است لکن وقتى که وارد شد در این جامعه ها، وارد شد در این چیزها کم کم خداى نخواسته اطلاعات پیدا مى کند، دائماً یک کارى مى کند، یک شب و روز از نمى گذرد الا این که یک کار نعوذ بالله خلافى مى کند خوب ، این یک نقطه سیاه در قلبش زیاد مى شود، نه در این قلب ، در آن قلبى که نفسانى و روحانى ، کم کم این نقطه سیاه زیاد مى شود. وقتى که به پیرى رسید و قلبش سیاه شده است او نمى تواند به این زودى ها آن قلب را برگرداند به حال اول ؛ لکن شما جوانها مى توانید، قدرت دارید، قدرت جوانى دارید؛ از این طرف قدرت جوانى دارید؛ از آن طرف این امور در شما ضعیف است الان . هر چه سن شما اضافه بشود و هر قدمى که بردارید و برداریم به طرف آخرت ، آن چیزهایى که منافى است با سعادت انسان ، زیاد مى شود، قدرت هم کم مى شود. به سن پیرى که رسید نمى تواند دیگر، از او نمى آید توبه ، خوب ؛ توبه یک امرى نیست که انسان با لفظ اتوب الى الله کارش درست بشود.
ندامت است ، این ندامت به این زودى ها نمى آید براى اشخاصى که پنجاه سال غیبت کرده ، پنجاه سال فحش داده او دیگر سقوط کرده در کفر و غیبت او نمى تواند، او تا آخر عمر مبتلاست ، اما جوان ها که گاهى اتفاق مى افتد، و نگذارید اتفاق بیفتد، اگر یک مجلسى دیدید که غیبت مى کنند، در روایات مثل این است که حضرت مى فرماید: پاشو از این مجلس ، مى گوید نمى شود، گفت اگر به پدرت فحش مى داد تو پا نمى شدى که جلو بگیرى ؟ پا مى شدى دیگر؛ مثل این که یک هم چو روایتى هست . نگذرید غیبت بشود.
السامع احد المغتابین .(16) این جور نیست که او غیبت مى کند. منى هم که گوش مى کنم احد المغتابین هستم . نگذارید که این مفسده ها پیدا بشود؛ خودتان را نصیحت کنید. آقا شما چند نفر جوانید که عمرتان را گذاشتید روى این کار، در صورتى که این کار براى شما یک منافع سرشارى ندارد، جوانى تان را دارید تلف مى کنید، اگر چنان چه این جوانى را در راه خدا بدهید و در راه خدا تلف بکنید تلف نشده ، براى شما باقى است .(17)
جوانى آسانترین دوران خودسازى 
پسرم !از زیر بار مسؤ ولیت انسانى ، که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان کم تر از میدان تاخت و تاز در بین مسؤ ولین و دست اندرکاران نیست و دست و پا براى به دست آوردن مقام (هر چه باشد) چه مقام معنوى و چه مقام مادى مزن . به عذر آن که مى خواهم به معارف الهى نزدیک شوم ، یا خدمت به عبادالله نمایم ؛ که توجه به آن از شیطان است ، چه رسد که کوشش براى به دست آوردن آن .
یکتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر نما.
قُلْ اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقُومو لِلّهِ مَثنى وَ فُرادى .(18)
بگو، به یک سخن پندتان دهم (و آن ) این که دو تن و دو تن و تک تک براى خدا قیام کنید.
میزان در اول سیر، قیام لله است ؛ هم در کارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعالیت هاى اجتماعى . سعى کن در این قدم اول موفق شوى که در روزگار جوانى آسان تر و موفقیت آمیزتر است . مگذار مثل پدرت پیر شوى که یا در جازنى و یا به عقب برگردى و این محتاج به مراقبه و محاسبه است .
(19)
جهاد اکبر است ، جهادى است که با نفس طاغوتى خودش ، انسان انجام مى دهد. شما جوان ها از حالا باید شروع کنید به این جهاد؛ نگذارید که قواى جوانى از دستتان برود. هر چه قواى جوانى از دست برود ریشه هاى اخلاق فاسد در انسان زیاد مى شود و جهاد مشکل تر. جوان زود مى تواند نگذارید اصلاح خودتان را از زمان جوانى به زمان پیرى بیفتد. یکى از کیدهایى که نفس انسانى به انسان مى کند و شیطان به انسان پیشنهاد مى کند این است که بگذار براى آخرت عمر خودت را اصلاح کن ، حالا از جوانى استفاده کن و بعد آخر عمر توبه کن . این یک طرح شیطنت آمیز است که نفس انسان مى کند به تعلیم شیطان بزرگ . انسان تا قواى جوانى اش هست و تا روح لطیف جوانى هست و تا ریشه هاى فساد در او کم است مى تواند اصلاح کند خودش را؛ لکن اگر چنان چه ریشه هاى فساد در انسان ریشه اش ‍ قوى شده ، ملکه انسان شد فسادها؛ آن وقت است که امکان ندارد. شما جوان ها که الان مهیا هستید براى جهاد در راه ساختن ، این یک جهاد است ؛ لکن جهاد اکبر، جهاد در راه سازندگى خودتان است که براى مملکت خودتان بعدها مفید واقع بشوید. خدمتگزار باشید. از همین سنین شما باید شروع بشود به ساختن افرادى که بعدها یک مملکت ، یک کشور را ممکن است نجات دهد. اگر چنانچه شما ساختید خودتان را و فضایل انسانى را در خودتان ریشه دار کردید، آن وقت در همه مراحل پیروز هستید، مملکتتان را مى توانید نجات بدهید.(20)
جوان و راه هاى عملى تزکیه نفس  
به قدر میسور در رفع حجب و شکستن اقفال ، براى رسیدن به آب زلال و سرچشمه نور کوشش کن . تا جوانى در دست توست ، کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب ؛ که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک ترند موفق به مى شوند و یک پیر موفق نمى شود.
قید و بندها و اقفال شیطانى ، اگر در جوانى غفلت از آنها رد شود هر روز که از عمر بگذرد، ریشه دارتر و قوى تر
شوند.
از مکاید بزرگ شیطان و نفس خطرناک تر از آن ، آن است که به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پیرى دهد و تهذیب و توبه الى الله را به تعویق مى اندازد براى زمانى که درخت فساد و شجره زقوم قوى شده و اراده و قیام به تهذیب ، ضعیف بلکه مرده است .
(21)
اصلاح نفس در جوانى 
اى برادر، تا عمر و جوانى و قوت و اختیار باقى است اصلاح نفس کن . عتنا به این جاه و شرف ها مکن . این اعتبارات را زیر پا بگذار، تو آدمى زاده اى ، صفت شیطان را از خود دور کن .(22)
آیا نیامده وقت آن که در صدد اصلاح نفس برآییم و براى علاج امراض آن قدمى برداریم ؟ سرمایه جوانى را به رایگان از دست دادیم و با غرور نفس و شیطان ، جوانى را که باید با آن به سعادت هاى دو جهان را تهیه کنیم از کف نهادیم ؛ اکنون نیز در صدد اصلاح برنمى آییم تا سرمایه حیات هم از دست برود و با خسران تام و شقاوت کامل از دنیا منتقل شویم .(23)
جوانى و پرورش نفس با توبه  
پسرم ، تو جوانى و با قدرت جوانى ، که حق داده است مى توانى اولین قدم انحراف را قطع کنى و نگذارى به قدم هاى دیگر کشیده شوى که هر قدمى قدم هایى در پى دارد و هر گناهى ، گر چه کوچک به گناهان بزرگ و بزرگ تر انسان را مى کشد. به طورى که گناهان بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز آید. بلکه گاهى اشخاص به ارتکاب بعض کبائر به یکدیگر فخر مى کنند و گاهى به واسطه شدت ظلمات و حجاب هاى دنیوى ، منکر به نظر معروف و معروف منکر مى گردد.(24)
در ایام جوانى ، اراده و تصمیم انسان ، جوان است و محکم . از این جهت نیز، اصلاح براى انسان آسانتر است .ولى در پیرى ، اراده سست و تصمیم پیر است ، چیره شدن بر قوا مشکل تر است .(25)
چه بسا باشد که یک خُلق زشتى چون بخل یا حسد مثلا که در جوان ، نارس ‍ است با کمى مراقبت و زحمت بتوان اصلاح کرد؛ بلکه مبدل به اخلاق صالح مقابله آنها،کرد و چون مدتى غفلت شد و سهل انگارى شد، محتاج به ریاضات سخت و مجاهدات شدید طولانى باشد که ممکن است وضعیت روزگار و رسیدن اجل به انسان مجاهد نیز مهلت اصلاح و تصفیه ندهد و با آن اخلاق ظلمانى و کدورتهاى معنوى ، که مبداء و منشاء فشارها و ظلمت هاى قبر و برزخ و قیامت است ، انسان منتقل به آن عالم شود.(26)
بهار توبه ، ایام جوانى است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبى و ظلمت باطنى ناقص تر و شرایط توبه سهل تر و آسان تر است . انسان در پیرى حرص ‍ و طمع و حب مال و جاه و طول املش بیش تر است . و این مجرب است و حدیث شریف نبوى (27) شاهد بر آن است .
گیرم که انسان بتواند در ایام پیرى قیام به این امر کند، از کجا به پیرى برسد و اجل موعود او را در سن جوانى و در حال اشتغال به نافرمانى نرباید و به او مهلت دهد؟
کمیاب بودن پیران ، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک تر است ...
پس اى عزیز، هر چه زودتر دامن (همت ) به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوى کن ، و از گناهان ، تا سن جوانى هستى یا در حیات دنیایى مى باشى توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود و به تسویلات شیطانى و مکاید نفس اماره اعتنا مکن .(28)
نعمت جوانى و علم آموزى  
نعمت جوانى را دارد این را، قدرش را بدانید و هدر ندهید این نعمت را؛ اگر بنا باشد انسان جوان ، من نمى گویم که تفریح نداشته باشد، عرض نمى کنم که همه اش مشغول باشد. من عرض مى کنم که اوقاتش تقسیم باشد و فکر مهمش براى تحصیل ...حالا که نعمت جوانى را دارید اوقاتتان تقسیم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاکره و بحث و تدریس باشد. و اگر چنانچه ایام جوانى از دست برود دیگر خیال نکنید که مى توانید عبادت را بگذارید آخر ایام عمر و تحصیل را بگذارید براى آخر عمر. در آخر عمر، انسان نه عبادت مى تواند بکند و نه تحصیل مى تواند بکند و نه افکارش یک افکار قوى مستقیمى است که بتواند مطالب علمى را درک بکند. باید شما از حالا که جوان هستید تحصیل کنید مبانى علمى را، مبانى فقهى را.(29)
باید چو طبقه جوان روحانى و دانشگاهى ، با کمال جدیت به تحصیل علم ، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضى جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایده اى دارد مطلبى است انحرافى و مطمئناً یا از روى جهالت و بى خبرى است و یا با سوء نیت واز القائات طاغوت شیطانى است که مى خواهند طلاب علوم دینى را از علوم اسلامى باز دارند که احکام اسلام به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت ، به دست خودمان تحقق پیدا کند و جوانان دانشگاهى ما را انگل و متکى به قشرهاى استعمارى بار بیاورند که همه کس چون همه چیز، وارداتى باشد و احتیاج به اجنبى در تمام ابعاد و رشته هاى علمى هر چه بیش تر روز افزون شود و این خطر بزرگى است که کشور را هر چه بیش تر به عقب مى راند. اگر علو اسلامى مردانى متخصص نداشت ، تاکنون آثار دیانت محو شده بود و اگر پس از این نداشته باشد این سد عظیم مقابل اجانب ، منهدم مى شود و راه براى استثمارگران هر چه بیش تر باز مى شود و اگر دانشگاه ها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان ، در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادى و علمى ما را به دست مى گیرند و سرپرستى مى کنند. باید جوانان با این فکر غلط استثمارى مبارزه کنند و بهترین و مؤ ثرترین مبارزه با اجنبى مجهز شدن به سلاح علم و دین و دیانت و خالى کردن این سنگر و دعوت به خلع این سلاح ، خیانت به اسلام و مملکت اسلامى است .(30)
باید کوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشته هاى مختلفه ، اساس فعالیت جوانان دانشجوى عزیز ما باشد که نیازمندى هاى میهن به دست خود آنها برآورده و کشور ما با کوشش شما خودکفا شود.(31)
کسب مدال رهبرى در جوانى 
رهبر ما آن طفل دوازده ساله اى (32) است که با قلب کوچک خودش که ارزشش از صدها قلم و زبان ما بزرگ تر است خود را با نارنجک زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.(33)
طرح شیطنت آمیز نفس در جوانى 
یکى از کیدهایى که نفس انسانى به انسان مى کند و شیطان به انسان پیشنهاد مى کند، این است که بگذار براى آخر عمر، خودت را اصلاح کن حالا از جوانى استفاده کن و بعد، آخر عمر توبه کن ؛ این یک طرح شیطنت آمیز است که نفس انسان مى کند به تعلیم شیطان بزرگ .(34)
پسرم ، تا نعمت جوانى را از دست ندادى ، فکر اصلاح خود باش که در پیرى همه چیز را از دست مى دهى . یکى از مکاید شیطان که شاید بزرگترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حقتعالى دستگیر او باشد استدراج است . در عهد نوجوانى ، شیطان باطن که بزرگترین دشمنان اوست ، او را از فکر اصلاح خود باز مى دارد و امید مى دهد که وقت زیاد است ، اکنون فصل برخوردارى از جوانى است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان مى گذرد درجه درجه او را با وعده هاى پوچ ، از این فکر باز مى دارد تا ایام جوانى را از او بگیرد و آنگاه که جوانى رو به اتمام است او را به امید اصلاح در پیرى سرخوش مى کند و در ایام پیرى نیز این وسوسه شیطانى از او دست نکشد و وعده توبه ، در آخر عمر مى دهد و در آخر عمر و شهود موت ، حق تعالى را در نظر او مبغوض ترین موجود جلوه مى دهد که محبوب او که دنیاست از دستش گرفته است ؛ این حال اشخاصى است که نور فطرت در آن ها به کلى خاموش نشده است و اشخاصى هستند که غرقاب دنیا، آنها را از فکر اصلاح به دور نگه داشته است و غرور دنیا سرتاپاى آنان را فراگرفته است . من خود چنین اشخاصى را در اهل علم اصطلاحى دیده ام و اکنون بعض آنها در قید حیاتند و ادیان را هیچ و پوچ مى دانند.(35)
شیطان باطنى ، با ما پیران به گونه اى و با شما جوانان به گونه دیگرى خدعه مى کند. با ما پیران با سلاح یاءس از حضور و یاد حاضر براند که هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنى نیستید و ایام جوانى که وقت کشت و درو بود رفت و در ایام ضعف پیرى و کهولت که قدرت اصلاح از دست رفته و ریشه هواها و معاصى در تمام ارکان وجود نفوذ کرده و شاخه دوانده و تو را از لیاقت محضر او جلّ و علا انداخته و کار از کار گذشته چه بهتر که این چند روز آخر عمر از دنیا استفاده هر چه بیشتر کنى ؛ و گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل مى کند، به شما مى گوید: شما جوانید و در این فصل جوانى وقت تمتع و لذات است ، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن انشاءالله در اواخر عمر، راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمین است ، هر چه گناهان ما بزرگتر و بیش تر باشد پشیمانى و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خداى تعالى بیش تر و اتصال به او جلّ و علا افزونتر خواهد بود. چه بسیار مردم بوده اند که در جوانى بهره هاى جوانى را برده و در ایام پیرى ، تتمه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه علیهم السلام و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته اند...پسرم ، اکنون با تو که جوانى صحبت مى کنم . باید توجه کنى که براى جوانان ، توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریعتر مى تواند باشد. در پیرامون هواهاى نفسانى و جاه طلبى و مال دوستى و خودبزرگ بینى بسیار افزونتر از جوانان است ؛ روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است ، در جوانان نیست .جوان مى تواند با آسانى نسبى ، خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تاءثیر واقع مى شوند، پیران نمى شوند.
جوانان متوجه باشند و گول وسوسه هاى نفسانى و شیطانى را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه است . کدام جوان مى تواند اطمینان حاصل کند که به پیرى مى رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است ؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است .
پسرم ، فرصت را از دست مده و در جوانى خود را اصلاح کن .(36)

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: حسین
پنج شنبه 87/9/7 ساعت 10:18 عصر

سلام

با وبلاگ ملاصدرا اینبار به حضور شما بزرگواران رسیدیم

امیدواریم بتوانیم نیازهای فلسفی شما را برآورده نماییم


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ملاصدرا در گذر زمان
    ابتدای فلسفه خود سازی
    ملا صدرا

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •